داستان یه روز عادی تو خونه :
بابام تو اداره شلوارش پاره شده بعد رفته یه شلوار دیگه خریده که
15 سانت بلنده !!!!
اومده به مامانم میگه کوتاش کن میگه کار دارم باید برم کلاس خیاطی پرده دوزی !!!!!!
رفت به آجیم گفت میتونی شلوارمو کوتاه کنی 15 سانت
گفت : بابایی من درس دارم فردا امتحان دارما...
هیچی دیگه خودش 15 سانت کوتاش کرد!!
بعد شب که همه خواب بودن مامانم (بی خبر از اینکه بابام کوتاش کرده)
دلش سوخت رفت 15 سانت دیگه کوتاش کرد !!!
اول صبح هم که هیشکی بیدار نبود خواهرم هم 15 سانت کوتاهش کرد !!!!
.
.
هیچی دیگه امروز بابام شورت رفت سرکار =)))